شعر طنز(وصف کالج.آن کس که بداند.آن کس که وام داد.لیلی و مجنون 2)
شعر طنز(وصف کالج.آن کس که بداند.آن کس که وام داد.لیلی و مجنون 2)
وصف کالج
کالجا وصف توگویم،که زخاك و بی نمایی
بکنم مملکت اگه،که تو نوري و پیامی
همه جا پول تو جویم،همه از شهریه گویم
همه آن سوي تو آیم با دوچرخه و دمپایی
تو ز نوري و پیامی، تو رفیق بانکهایی
تو شکافنده فرقی،تو دهنده جزایی
نتوان مزد تو دادن،چونکه در جیب نگنجد
نتوان درس تو خواندن،که تو در مغز نیایی
همه نوري و پیامی،همه پولی و کلاسی
همه نمره و خفایی،همه درس و امتحانی
همه علمی تو ندانی،همه عیبی تو نپوشی
همه پولی تو بکاهی،همه مدرك تو بکاهی
لب و دندان(((پیامی)))،همه پایان تو پوید
تا که با کارشناسی،بودش روي رهایی
================
آن کس که بداند
آن کس که بداند و بداند که بداند
باید برود غاز به کنجی بچراند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بهتر که رود خویش به گوري بتپاند
آن کس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پولش خرك خویش براند
آن کس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ابدالدهر بماند
=============
آن کس که وام داد
آن کس که به دست وام دارد
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سري درون سایتِ
سه نقطه و دات کام دارد!
بر دیدن فیلم هاي سیما
البته هم التزام دارد
گه محو جوانی زلیخاست
گه کف به لب از قطام دارد!
ویلاي فراخ! در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
ندارد MDF کابینت
اما سند بنام دارد
آنجا همه روزه با نگارش
دیم دارم دارادام دارام دارد
ده مدرك دکترا و ارشد
از کالج داش غلام! دارد
از بس که لیاقتش زیاد است
چندین پست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البته
کاین پست علَی الدوام دارد
خسته شده بس که رفته عمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لنگی عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگرچه طشتی
افتاده ز روي بام دارد
با این همه باز اعتباري
در قاطبه نظام دارد
از خیل خواص بودنش را
از صدقه سر عوام دارد
از لطف خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خوانند؟ خوب حال کردي
شعرم چقدر پیام دارد؟
==============
لیلی و مجنون 2
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدي از خانه بیرون
بیاور مدرك تحصیلی ات را
گواهی نامه ي پی اچ دي ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
ز دانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه واي بر احوالت اي مرد
که بابایم بگیرد حالت اي مرد
چو مجنون این پیامک خواند وا رفت
به سوي دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد از آنجا سوي لیلی
که می خواهم تو را قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از آکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرك گرایی
نظر بده تا دلی را شاد کنی نظر ندادی الهی باد کنی




