سخنان نيچه-سری چهارم
سخنان نيچه-سری چهارم
او يك انديشمند است؛ يعني مي داند چيزها را چگونه ساده تر از آنچه كه هستند در نظر بگيرد.
انسان جز از طريق همرديف هاي خود ستايش نمي شود.
فريبكارانه ترين روش در تباه كردن يك آرمان اين است كه از آن با دلايل سفسطه آميز به عمد حمايت كنيد.
او از مردم گريزان است، اما مردم به دنبال او مي دوند، زيرا او پيشاپيش آنها است... چقدر مردم گلّه صفت هستند.
انسان فقط پرسشهايي را مي شنود كه قادر به يافتن پاسخي براي آنها است.
ما بيش از هر چيز دوست داريم هر آنچه را كه سرّي است به ديگران بگوييم.
سخاوت ثروتمندان غالباً چيزي جز گونه اي شرمندگي نيست.
آدم مغرور حتي نسبت به موجوداتي كه او را به پيش مي برند آزرده خاطر مي شود؛ او اسبهاي ارابه خود را با بدبيني مي نگرد.
خنديدن يعني استقبال ناملايمات با خاطري آسوده.
در تشويق و ستايش، هميشه گونه اي صدا وجود دارد؛ حتي زماني كه خودمان را تشويق و ستايش مي كنيم.
همه گدايان و نيازمندان بر اين باورند كه كوفتن در با سنگ هنگامي كه زنگ وجود ندارد، بي نزاكتي نيست، اما كسي به آنها حق نمي دهد.
مردم فكر مي كنند كه نياز علت چيزها است، اما در حقيقت نياز غالباً معلول چيزها است.
چون كسي "آدمي بزرگ" است، ما حق نداريم اين نتيجه را بگيريم كه او به راستي انسان است.
فضيلت، خوشبختي و سعادت را تنها براي كساني به ارمغان مي آورد كه به فضيلت خود ايمان دارند.
انسان با صداي بلند از انديشيدن درباره ي چيزهاي ظريف، كمابيش عاجز است.
آنك يك حسود؛ براي او آرزو نكنيد كه بچه دار شود. او حتي نسبت به بچه ها حسادت خواهد كرد، زيرا ديگر نمي تواند مانند آنها شود.
قربانيان، نظر ديگري سواي نظر تماشاگران نسبت به قرباني و قرباني كردن دارند، اما هيچ گاه به آنها اجازه اظهار نظر داده نشده است.
پدر و پسر بيش از مادر و دختر، نسبت به يكديگر ملاحظه كارند.
انسان با چشمهايش نيز مي شنود.
در ميان نابينايان، آن كس كه درازترين گوشها را دارد، پادشاه است.
مي ترسم كه حيوانات، انسان را به صورت موجودي همنوع خود كه عقل سليم را گم كرده است بدانند.
كساني كه ديد ضعيف دارند مي كوشند همه چيز را مشابه و يكسان ببينند.
او به آرماني كه ضعف آن مشهود است هنوز با سماجت پايبند است... و اين امر را وفاداري مي نامد.
رفتار او براي ما قانع كننده نيست، زيرا هرگاه كار خوبي انجام داده است آن را با سر و صداي زيادي به رخ همه كشيده است.
در خواب، يا رؤيايي جالب ببين يا اصولاً رؤيا نبين؛ به همين ترتيب بايد بيداري صحيح را بياموزيم، يعني بايد تنها براي دليلي جالب بيدار باشيم و بس.
آنچه را كه من در اين لحظه انجام مي دهم يا نمي دهم به اندازه بزرگترين رويداد گذشته، براي هر آنچه كه در آينده قرار است رخ دهد مهم است.
بسياري از مردم از نظر شخصيت مادي به اوج كمال مي رسند، اما عقل آنها به اين مقام عادت ندارد و بسياري از آدمهاي ديگر برعكس.
كسي كه مي خواهد توده مردم را بسيج كند، آيا نبايد ابتدا بازيگر نقش خويش باشد؟
وجود تنها يك آدم بي نشاط كافي است تا كل يك خانه را مسموم ساخته و فضاي آن را تيره و تار سازد.
من در شناخت هر اندازه حريص باشم نمي توانم جز از طريق نگرش خود چيزي كشف كنم و به نگرش ديگران دست نمي يابم.
تنها آن كسي تحول ايجاد مي كند كه بتواند احساس كند كه فلان چيز خوب نيست.
ما مي خواهيم ظرافت و دقت رياضيات را تا آنجا كه ممكن است در همه علوم تسري دهيم. البته با اين كار قصد نداريم چيزها را بهتر بشناسيم، بلكه تنها مي خواهيم با اشياء رابطه اي انساني برقرار كنيم.
عادت، دستان ما را هوشمندتر و هوش ما را بي دست و پاتر مي سازد؟
كتابي كه نتواند ما را به فراسوي كتابها ببرد به چه درد مي خورد؟
بهتر است بدهكار باشيم، تا اينكه با پولي كه مهر و نشان ما بر آن نيست بدهي خود را بپردازيم.
انسان زماني كه همواره به گونه اي عميق مشغول است از هر گونه گرفتاري رها است.
شخصيتهاي ضعيف چون بدون برده شدن نمي توانند خدمت كنند، از خدمت كردن بيزارند.
همه انسانهاي عميق از اينكه توانسته اند همانند ماهيان جهنده در بالاي امواج جست و خيز نمايند، احساس رستگاري مي كنند! آنها تصور مي كنند كه بهترين جاي هر چيز سطح آن است؛ يعني بشره ي آن.
هيچ فاتحي به اتفاق و حادثه عقيده ندارد.
يك، هرگز حق ندارد؛ با دو، حقيقت آغاز مي شود. يك، نمي تواند خود را اثبات كند، اما دو در وراي هر گونه انكار است.
نوآوري يعني مشاهده چيزي كه گرچه در برابر چشم همگان است، اما هنوز نامي ندارد و نمي تواند ناميده شود.
اصولاً مردم از روي عادت، خواهان اسمي هستند تا اشياء برايشان قابل رؤيت باشد.
ما هنگامي كه عاشق مي شويم دوست داريم ضعف هايمان پنهان بمانند، البته نه به دليل تكبر، بلكه به دليل اينكه معشوق رنج نبرد.
آنچه كه انجام مي دهيم هرگز فهميده نمي شود، بلكه تنها ستايش يا تقبيح مي شود.
تحليل نهايي حقايق انسان چيست؟ خطاهاي انكارناپذير وي.
آن كس كه بزرگ است نسبت به فضايل و قضاوتهاي ثانويه خود بيرحم است.
شما با هدفي بزرگ نه تنها نسبت به اعمال و قضاوت خود، بلكه نسبت به خودِ عدالت برتر مي شويد.
چه چيز موجب قهرماني است؟ همزمان به استقبال بزرگترين رنج و بزرگترين اميد خود رفتن.
بايد اوزان همه چيز را از نو تعيين كرد.
بزرگترين خطر در كجاست؟ در دلسوزي.




