سخنان وين داير-سری اول
سخنان وين داير-سری اول
آنچه هستيد نتيجه فكر شما است.
در انجام هر كاري، نياز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشيد، كه اين شيوه ي زندگي معجزه آفرينان است.
راهي به سوي خوشبختي وجود ندارد؛ خوشبختي خود راه است، راهي كه از درون شما آغاز مي شود و به كمك توانايي و قابليت شما در جهان برون تجلي مي يابد.
بهتر است مخالفت خود را با چيزي به صورت موافقت خود با چيزي ديگر بيان كنيد! به جاي مبارزه با جنگ، براي صلح بكوشيد، به جاي مبارزه با فقر، براي فراواني تلاش كنيد، و به جاي تكيه ي افراطي بر منع كردن از بدي، انجام كارهاي نيك را تبليغ كنيد.
به جاي اينكه به باغ ديگران سرك بكشيد و ذهن خود را به كار ايشان متمركز كنيد، به كار خود بپردازيد و هر چه مي خواهيد در باغ خود بكاريد.
اگر دو عبارت «خسته ام» و «حالم خوب نيست» را از زندگي خود پاك كنيد، نيمي از بي حالي و بيماري خود را درمان كرده ايد.
جدل بر سر كمبودها و محدوديت ها، حاصلي جز كمبود و محدوديت ندارد.
مشكلات و موانع جزء فرصت ها هستند.
در پي هر دانشي، انديشه اي نهفته است.
مبارزه با مواد مخدر، فقر و گرسنگي براي جواني فرهيخته و روشن بين به همان كارآمدي تلاش براي ارتقاي سطح زندگي و احترام گذاشتن به حقوق و اموال يكديگر نيست..
تو از جسم و فكر تشكيل شده اي. قوانين مربوط به جسم به وجود مي آيند، اجرا مي شوند و پايان مي پذيرند، اما فكر ما مرز نمي شناسد.
بيشتر مردم به پشت شيشه خودروهايشان اين برچسب را مي زنند : "امروز، اولين روز از بقيه زندگي من است." من ترجيح مي دهم اين گونه تصور كنم : "امروز، آخرين روز زندگي من است و مي خواهم به گونه اي زندگي كنم كه گويي ديگر هيچ فرصتي ندارم".
اين شماييد كه به مردم مي آموزيد كه چگونه با شما رفتار كنند.
برنامه ريزي لزوماً بد نيست، اما عاشق شدن طبق برنامه ديوانگي محض است.
با قضاوت كردن درباره ي ديگران، در حقيقت به بيان و شرح خود مي پردازيد.
اگر بتواني خواسته ات را در ذهن [ خود ] تصور كني، مي تواني آن را در دنياي مادي ات متجلي سازي.
روزها جريان باارزش زندگي هستند.
اگر گمان كني كه دوران تغيير به درازا مي كشد، همين گونه خواهد شد.
اگر باور داري كه احساس بد يا نگراني زياد، در آنچه در گذشته اتفاق افتاده يا در آينده رخ مي دهد تغييري ايجاد مي كند، بدان كه گويي بر روي اين كره زندگي نمي كني و از واقعيت هاي آن سر در نمي آوري.
هر گاه بفهمي كه اهدافت را خودت تعيين مي كني، مي فهمي كه زندگي ات را هم خودت شكل مي دهي.
تنها تفاوت كسي كه زيبا به نظر مي رسد و كسي كه جذاب نيست، در نوع پيش داوري ما است. هيچ كس روي اين كره زشت نيست؛ مردم تصميم مي گيرند برخي چيزها را زشت بپندارند.
اگر از زندگي ات خشنود نيستي، حتما به دليل وسواسي است كه نسبت به پيشرفت امور داري.
تو نمي تواني مطابق ميل ديگران زندگي كني؛ اين روشي نيست كه براي تو خوشحالي و آسايش دروني به ارمغان آورد.
وقتي انديشه اي به خوبي تغذيه شود و ملكه ذهن گردد، در دنياي مادي واقعيت مي يابد؛ انديشه، بسيار قدرتمند است.
وقتي اجازه داده اي كه عدم تاييد شخص ديگري مانع تو شود، بخشي از خودت را ناديده گرفته اي.
رمز فراوانيِ نعمت، تمركز نكردن بر آن چيزي است كه نيستي. انديشه هايت را به سمتي سوق بده كه تمام آنچه را هستي و بايد باشي، درك كند.
مرگ، واژه اي است كه به مفهوم پايان يافتن به كار برده مي شود. محدوديت ها پايان پذيرند؛ روح هيچ محدوديتي ندارد.
اينكه برخي مي ترسند يا افسرده مي شوند، به اين دليل است كه آنان سر رشته امور را از دست داده اند؛ بابت احساس بدي كه دارند مسئوليت را از سر خود باز مي كنند چون براي شان راحت تر است كه ديگران را مسئول زندگي خود بدانند تا اينكه بگويند: باعث بروز چنين احساساتي خودم هستم.
آنچه كه هستيد نتيجه ي افكارتان است.
دل قوي داريد كه او هرگز ما را رها نمي كند و هر لحظه در درون ما زنده است.
آنچه مي كوشد تو را پايين بكشد حقيقت ندارد.
احساس جدايي از خداوند، تنها كمبودي است كه شما براستي نيازمند برطرف شدن آن هستيد.
ميزان كمك خداوند به شما بسيار بيشتر از تصور ما است.
هر قدر كه به طبيعت بيشتر خدمت كنيد، همكاري طبيعت در به ثمر رساندن زحمت شما بيشتر خواهد بود.
بكوشيد تا در برخورد با هر كس، او را به ديده ي يك آموزگار بنگريد و چيزي از او بياموزيد.
حضور در زمان حال، يعني دور كردن حواس پرتي ها و توجه به آنچه در همين لحظه وجود دارد.
از پيشداوري خشم آلود در مورد خويشتن بپرهيزيد.
جايي كه ترس دامن بگسترد نشاني از عشق نيست.
ما هريك بخشي از اين دنياي پهناوريم.
تو جدا از ديگران نيستي؛ قضاوت در مورد كارهاي خوب ديگران هم دست كمي از قضاوت در مورد كارهاي بدشان ندارد.
اگر مشكلي داري، به دليل طرز فكر توست و تنها از يك راه مي تواني مشكلات را براي هميشه حل كني؛ اينكه طرز فكرت را تغيير دهي.
بزرگترين نشانه ي ناداني انسان، نپذيرفتن دانسته هاي ديگران درباره ي چيزي است كه خود، سر رشته اي از آن ندارد.
آزادترين مردم روي زمين كساني هستند كه به آرامش و صفاي درون دست يافته اند.
افسردگي، غم و اندوه در جهان وجود ندارد و آنچه هست، "انديشه ي" پريشان، خشمناك و اندوهگين است.
براي دستيابي به آرامش خيال و صفاي باطن، روح را بر جسم خويش برتري دهيد، نه جسم را بر روح.
انسانهايي كه از روح بزرگ برخوردارند، همواره با مخالفتهاي شديد افراد ترسو و ميانهرو روبرو ميشوند.
روح از عشق بيكران و بي پايان، مايه ميگيرد؛ و تنها آرزويش دستيابي به آرامش و سازش است.
با محبت كردن به كودكان، مي توانيد به آنها كمك كنيد تا سرشار از عشق و پذيرش خود شوند و اين، همان هديه اي است كه آنها مي توانند به ديگران بدهند.
تا زماني كه مردم "عادي" ميگويند من كودكانه رفتار ميكنم، ميدانم كه دارم درست عمل ميكنم.
تنها راه دگرگون ساختن آنچه كه به آن خو گرفته ايم، تكرار رفتارهاي تازه است.




